جدول جو
جدول جو

معنی هم رازی - جستجوی لغت در جدول جو

هم رازی
محرم اسرار بودن
تصویری از هم رازی
تصویر هم رازی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هم بازی
تصویر هم بازی
کسی که با دیگری بازی می کند، دو نفر که با یکدیگر بازی کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هم راهی
تصویر هم راهی
هم سفری، اتفاق اتحاد، همنشینی صحبت، اعانت یاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم بازی
تصویر هم بازی
کسی که با شخص یا اشخاصی دیگر بازی کند، هنرپیشه ای که با هنرپیشه دیگر در فیلم یا نمایش نامه ای بازی کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هم رای
تصویر هم رای
دو یا چند تن که دارای یک رای و عقیده باشند. هم داستان، یک دل
فرهنگ فارسی عمید
شخصی که بسبب صمیمت از اسرار دیگری اطلاع یابد محرم اسرار: ما بی غمان مست دل ازدست داده ایم همراز عشق و همنفس جام باده ایم. (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دم بازی
تصویر دم بازی
تملق و چاپلوسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم نوازی
تصویر هم نوازی
ارکستر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هم ترازو
تصویر هم ترازو
هم وزن، هم سنگ، برابر، هم قدر، هم پایه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هم گرای
تصویر هم گرای
آنکه با دیگری بر یک گرایش و قصد و تمایل باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هم طراز
تصویر هم طراز
هم قدر، برابر، مساوی، دارای شان و رتبۀ هم سان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هم تراز
تصویر هم تراز
هم طراز، هم قدر، برابر، مساوی، دارای شان و رتبۀ هم سان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غم روزی
تصویر غم روزی
آنکه نصیب وی غم و اندوه باشد غم رسیده غمناک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم رنگی
تصویر هم رنگی
دارای رنگ مشترک بودن، دارای سجیه و عادت مشترک بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم رکابی
تصویر هم رکابی
با هم سواره حرکت کردن، ملازمت رکاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم ترازو
تصویر هم ترازو
دو یا چند چیز که وزنشان یکی باشد هم وزن، برابر مساوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم آوازی
تصویر هم آوازی
هم صدا بودن، همزبانی . 3 متفق القول بودن
فرهنگ لغت هوشیار
بیک شغل اشتغال داشتن هم شغلی، رقیب یکدیگر بودن، شرکت بادیگری در کاری و شغلی. یابه هم کار (همکار) دعوت کردن، از کسی خواستن تا در کاری و شغی شخص را یاری کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم طراز
تصویر هم طراز
برابر، مساوی، معادل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم سرای
تصویر هم سرای
همنشین، هم خانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم ریشی
تصویر هم ریشی
باجناق بودن هم سنی همسالی. همپاچگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم نامی
تصویر هم نامی
دارای یک نام بودن هم اسمی
فرهنگ لغت هوشیار
نقارب، تمرکز و تجمع شعاع های نورانی، موادی پس از بر خورد بر یک عدسی محدب در یک نقطه، چون عدسیهای محدب این خاصیت را دارند که اشعه موازی را (مانند اشعه خورشید) در یک نقطه جمع و متمرکز میسازند از این جهت بعدسیهای همگرا نیز موسومند بطور کلی هر عدسی محدب که دارای فاصله کانونی کمتری باشد قدرت همگرائیش بیشتر است یعنی انوار موازی را بهتر و بیشتر و نزدیکتر بخود در یک نقطه متمرکز میسازد بااین ترتیب میتوانیم بگوئیم که قدرت همگرائی یک عدسی برابر با عکس فاصله کانونی آن است. واحد همگرائی که در تداول بنام قدرت عدسی خوانده میشود موسوم به دیو پتری است و دیو پتری همگرائی یک عدسی است که فاصله کانونی آن یک متر باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم گامی
تصویر هم گامی
همقدمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همو راژی
تصویر همو راژی
فرانسوی خونروی خوندماغی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم ترازو
تصویر هم ترازو
((هَ. تَ))
برابر، مساوی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هم گرایی
تصویر هم گرایی
((هَ. گِ))
تقارب، کیفیت نزدیک شدن اجزای یک کل به یکدیگر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هم کاری
تصویر هم کاری
هم شغلی، شرکت با دیگری در کاری و شغلی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هم طراز
تصویر هم طراز
((~. طِ))
برابر، مساوی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از همگرایی
تصویر همگرایی
Confluence, Convergence
دیکشنری فارسی به انگلیسی
confluência, convergência
دیکشنری فارسی به پرتغالی
confluencia, convergencia
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
слияние , схождение
دیکشنری فارسی به روسی
злиття , збіжність
دیکشنری فارسی به اوکراینی